نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

ایام نوروز و دید و بازدیدها و ماجراهای این روزها

سلام          سلام         سلام بدون هیچ حرفی بریم ادامه مطلب: اینجا ما 2 فروردین رفته بودیم خونه دایی جون ابوالفضل(دایی محمد) و محمد در حال بازی با بَتمنه.محمدوعلیرضا،پسرِ دایی جون ابوالفضل خیییییییییییییلی همدیگه رو دوست دارن و اگه هررررررررررررررررر روز هم با هم باشن از هم سیر نمیشن...نمیدونید محمد اون شب چقققققققققققققققدر بهش خوش گذشته بود... به زبون محمد:دایی جون دستت درد نکنه...زن دایی جون دست شما هم درد نکنه بابت اووووووووووووووووووووون همه زحمتی که کشیدین، خیلی خییییییییییییییلی دوستتون دارم. ...
3 ارديبهشت 1392

شروعی دوباره در سال 92

سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی محمدم. . . خزان که مال ما شد ، بهار مال شما صاف و ساده بگویم ، سلام حال شما !؟ سلام دوستای نازنینم...خوبید؟خوشید؟سال نوتون مبارک...صد سال به این سالها...انشالله همتون سال خوبی رو شروع کرده باشین...سالی پر از شادی و خنده...پر از برکتهای الهی...پر از عشق و صمیمیتهای پاک و نورانی...دلم خیلی براتون تنگ شده...نمیدونید چه بال بالی میزدم تا یه فرصتی گیر بیارمو زودی بیام پیشتون...الانم خیلی خوشحالم که تونستم شروعی دوباره داشته باشم تو خونه دل پسرم با کلللللی نگفتنیهایی که...
23 فروردين 1392

سرگرمیهای محمد تو خونه

  این وروجک من تو خونه سرگرمیهایی داره که نمیدونم اگه این سرگرمیها نبودن من چیکار میتونستم برای سرگرم کردنش بکنم... حالا برای دیدن این موهبت الهی،بدددددددددددددددددددو،بدددددددددددددددددددددو بیا پیشم:  تو این عکس،چند کتاب شعر کودکانه هست که من از زمانی که محمد خیلی کوچیک بود یعنی از 6 ماهگیش براش خریدم و چون محمد اساساً از کتاب و شنیدن اشعارش خوشش میاد،براش تهیه کردم که من بس که براش خونده بودم همه رو از بر بودم... این کتابها هم،کتابهای شعرن که خیییییییییییییییییییلی هم شنیدنین... این کتابها واااااااااااااااااااااااااااااااقعا کتابهای خیییییییییی...
25 اسفند 1391

هر کی شکلک در آره...........

سلام شکوفه بهاری...غنچه دلم،من این دفعه میخوام یکی از بازیهایی رو که تو خونه با هم انجامش میدیم رو برات بنویسم...امیدوارم که در آینده وقتی این پست رو می بینی یاد این بازی و روزهای خوبی رو که با هم این بازی رو میکردیم بیفتی و به بچه خودتم این بازی رو یاد بدی و تو هم مثل من مشغول بازی با بچه خودت بشی... الهی آمین یه روز دم غروب که نمیدونستی دیگه چه بازی کنی و حوصله ات هم سر رفته بود به سفارش من با هم این بازی رو انجامش دادیم که از قضا تو هم خییییییییییییییییییلی از این بازی خوشت اومد و کلی هم بازی کردی...وقتی هم که من دیگه خسته شده بودم و گفتم که دیگه بسسسسسسسسسسسسسه،تو گفتی که نهه...
23 اسفند 1391

پیشرفت تو زندگی شخصی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...سلام سلام صد تا سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...وای خدااااااااااااااااااااااا سراب نیست؟یعنی بالاخره تونستم بیام اینجا؟ چقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر دلم برای اینجا تنگ شده بود.... اینقدر نی نی وبلاگ برام جذذذذذذذذذذذذذذذذذذذاب و دلنشینه که 1 ماه دوری ازش برام خیییییییییییییییییییییییلی سخت بود... سلام گل بوته من ....سلام عزیز دردونه من ...سلام خروس خونه من...                     &nb...
22 اسفند 1391

داداشی تولدت مبارک

سلام سلام سلام...............................ما اومدیــــــــــــــــــــــــــــــــم دوباره........ببخشید دوستای گلم که دیر به دیر میایم پیشتون...آخه من خیلی سرم شلوغ بود و اصصصصصصصصصصصصصلا فرصت نمیکردم تا بیام و یه پست جدید بزارم،در ادامه بهتون میگم که چرا فرصت نوشتن پست جدید و نداشتم... سلام عزیز دلم،سلام خوشششششششششگلم،محمدم،عزیز مامان،واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااقعا شرمندتم که دیر به دیر برات پست میزارم،یه مدت که اصلا حال اومدن به نتو نداشتم،این اواخر هم که مشغول چیدن تدارک تولد داداشی بودم....عزیزم،مهم نوشتن و به یادگار گذاشتن خاطرات شیرین زندگیته که من تا جایی که از دستم بر میاد این کار رو برات انجام میدم...مح...
21 بهمن 1391

تفکرات و تخیلات کودکانه

عزیز دلم،محمدم،این روزهای زمستونیتو که با کارها و شیطنتات باعث گرمی زندگیمون شده،برات به یادگار میزارم تا بدونی که من چطور با بودنت تو زندگیم احساس خوشبختی میکنم و با وجود تو حس بودن و موندن تو این دنیای کماکان سختی رو دارم. دوستای نازنینم،اگر میخواین بدونین که روزهای زمستونی محمد تا به امروز چطور گذشته و دست به چه شیطنتایی زده لطفا چشماتونو ببندین و برین ادامه مطلب و تا نگفتم بازش نکنین:    حالا چشماتونو باز کنین و با دقـــــــــــــــــــــــــــــــت هر چه تمامتر به این عکسا و توضیحاتش نگاه کنین. اینجا من و محمد با آجر یه پله بزرگ درست کردیم که محمد بعد از درست کردنش چ...
25 دی 1391

یلدات مبارک عزیزم

یلدا شب پیوند دل و خاطره است دیدار من و برف لب پنجره است یلدا شب هندوانه و فال و غزل کار دل من بی تو ولی یکسره است... سلام عمرم،نففففففففففسم،عشقم،خوبی نازنینم؟ عزیزکم یلدات مبارک...انشالله 120 یلدارو پشت سر بزاری با دلی پر از شادی و لبی سر شار از خنده... سلام دوستای گلم،خوبید شمااااااااااااااااااااااااا؟خدارو شکر... یلدای همه دوستای نازنینم چه دوستای روشن و چه دوستای خاموشم مبارک،انشالله سالیان سال با دلی مالامال از شادی و خنده توی این شب عزیز سپری کنین...ببخشید که یکمی دیر شده ولییییییییییییییی عب نداره ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است.حالا نقطه سر خط. ...
6 دی 1391

تولده ه ه ه تولد

سلام    سلام    سلام      سلامی چو بوی خوش آشنایی سلام دوستای گلم،دلم خیلی براتون تنگ شده بود،خییییییییییییلی دوستتون دارم ،میدونستید؟ سلام عزیز دلم،سلام خوشگلم،عزیز مامان خوبی؟الهی من دورت بگردم مامان. پارسا جونم سلام،زن عمو جون خوبی؟الهی که همیشه خوب و خوش و خندون باشی.پارسایی تولدت مبارک،آره دیگه تولدته دیگه،نیست مگه؟ مثل اینکه شما دوستای نازنینم تعجب کردین نه ه ه ه ه ه ه ؟الان قضیه رو میگم که از چه قراره: امروز تولد پارسا یدونه هست،حالا یا امروزه هست یا دیروز بوده،فرقش فقط 1 روزه دیگه،بگذریم،جونم براتون بگه ه ...
23 آذر 1391