نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

هر کی شکلک در آره...........

1391/12/23 16:51
نویسنده : مامان محمد
4,131 بازدید
اشتراک گذاری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤سلام شکوفه بهاری...غنچه دلم،من این دفعه میخوام یکی از بازیهایی رو که تو خونه با هم انجامش میدیم رو برات بنویسم...امیدوارم که در آینده وقتی این پست رو می بینی یاد این بازی و روزهای خوبی رو که با هم این بازی رو میکردیم بیفتی و به بچه خودتم این بازی رو یاد بدی و تو هم مثل من مشغول بازی با بچه خودت بشی...❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤الهی آمین❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

یه روز دم غروب که نمیدونستی دیگه چه بازی کنی و حوصله ات هم سر رفته بود به سفارش من با هم این بازی رو انجامش دادیم که از قضا تو هم خییییییییییییییییییلی از این بازی خوشت اومد و کلی هم بازی کردی...وقتی هم که من دیگه خسته شده بودم و گفتم که دیگه بسسسسسسسسسسسسسه،تو گفتی که نهههههههههههههههههههه بیا دوباره بازی کنیم...همینطور اصرار از تو و همینطور انکار از من...کههههههههههههههههه تو مثل همیشه گفتی که مامانییییییییییییییییییی این دفعه آخره،منم به خاطر عشق به تو قبول کردم و باز دور جدید بازی رو شروع کردیم...ولی تو عوض یکی آخری،دوباره چندین بار این بازی رو انجام دادی و منم مثل غلام حلقه به گوش،باهات همبازی شدم...ولی از حق نگذریم خیلی خوش گذشته بود،چون بازی با شما بچه ها خیلی شیرین و دلچسبه.

فکر کنم که شما دوستان عزیز طریقه این بازی رو بلد باشین،و این بازی اینطوری شروع میشه که: همینطور که مشغول بالا و پایین پریدن هستین این شعر رو میخونید: هر کی شکلک درآره،شکل عروسک دآره،1 2 3،و بعد از گفتن عدد 3 سریع با هر حالتی که هستین می ایستین و تکون نمی خورین...شیرینی بازی به همینجاست،چون هر کی با هر حالتی که باشه،البته حالت خنده دار،باعث خنده خودش و دیگران میشه...حالتهایی مثل اخم،خنده،دهان باز،دندانهای روی هم با حالتهایی که به دست و پاهاتون میدین...

حالا برای دیدن چند عکس از این بازی،لطفا ادامه مطلب: 

چی شده مامان؟بیام بغلت؟یا تو میخوای بیای بغلم؟تکلیفو مشخص کن...

الهی من دورت بگردم ماماااااااااااااااااااااااااااااان

بابا کاراته باز...کمال همنشین در تو هم اثر کرد عزیزم...وقتی داداش کاراته باز داشته باشی بهتر از این نمیشی...فقط من این وسط موندم با شماها چیکار کنم؟

فدای اون چشات

بابا افه رو ببینین...دختر کُشه والله...فقط عزیزم،بپا زیاد از این افه ها استفاده نکنی،دخترا رو دستمون باد میکنن...

اخه این چه اداییه مامان

الهی فدات عزیزکم...مظلوم مامان...خواستی یه شمممممممممممه از چهره آرومتم نشون بدی که دادی...

تربچه مامان

این عکس گویای همه چی هست....شیطونک من...این اداهارو در نیار که 2 لپی میخورمت...

قربون لبای خندونت عزیزم

اینجا محمد با نوعی از اسباب بازی لگوش چیزهایی رو درست کرده که گفتم یه دفعه تو این پستش که مربوط میشه به شیطنتایی که در طول روز انجام میده بزارم که دیدنش خالی از لطف نیست...توی تمام این عکسا با ادا و اطوارایی که در آورده عکساشو هر چه زیباتر کرده...البته این نظر خودمه... 

محمد و بازی لگو

محمد و بازی لگو2

آخه این چه اداییه که درآوردی خروس من...بپا پشه ای،پروانه ای چیزی تو دهنت نره...راحت ترین راه بستن دهنته مامان...

محمد و بازی لگو3

خودت ببین چه کارایی که نمیکنی...نمیگی که ممکنه یکی همینجوری بیاد و قورتت بدهههههههههههه...

محمد و بازی لگو4

اینام همون چیزایی هستن که این شازده کوچولوی من درست کرده...فقط اون آدم آهنیه رو من براش درست کردم...معرفی:آدم آهنی،موتور،صندلی و هواپیما...

لگوهایی که محمد درست کرد

اینجا هم یه روز دیگه و باز هم اسباب بازی لگو...

واااااااااااااااااااااااای چه هواپیماهایی؟!

هر سه نوع هواپیما رو خودش درست کرده...اینجا دیگه من هیچ دخالتی نکردم...

چشات چقدر خوشگله ماماااااااااااااااااااااااااان

اینجا محمد داشت این هواپیماهارو برام معرفی میکرد...شازده من اینطوری معرفیشون کرده: اونی که انگشت گذاشته مامان هواپیماست،وسطیه بچه هواپیما و کناریه بابا هواپیماست...نیست بابای محمد قد بلنده،اینه که بابا هواپیمارو هم قد بلند درست کرده...

دستاتو مامان بگرده ه ه ه ه ه

اینجا هم وقتی دیده که بچه هواپیما تنهاست،داره براش داداش هواپیما درست میکنه...الهی من فدای اون دل مهربونت بشم عزیزم...

مخترع جوان

اینجام داره توضیحاتی رو در مورد داداش هواپیما به من میده...

آفرین مامان،آففففففففففففففففففرین

اینجا دیگه خانواده هواپیماها کامل شد....هوووووووووووووووووووووووووووووووووووراااااااااااااااااااااااااااااا...

به به،به به،عجب هواپیماهاییییییییییییییییییییی!!!

اینم نمای دیگه ای از این خانواده صمیمی...اولی بابا هواپیما،سمت راست مامان هواپیما،سمت چپ داداش هواپیما و آخری هم بچه هواپیما...

میخوام هواپیما سوار شــــــــــــــــــــــــــــــــــم

از همتون بابت نگاه قشنگتون ممنونم....همتونو دوست دارم...مخصوصا عزیز دلم،محمد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مام پارسا
24 اسفند 91 9:19
سلام عزیزم...خوبی؟محمد جون خوبه؟
خسته نباشی از خونه تکونی کردن
آفرین به پسری زرنگ و مامانی با حوصله...بازی قشنگیه
ایشالله همیشه با همدیگه شاد و سلامت باشید
پیشاپیش عیدتون مبارک...ایشالله سال خوش و خرم و پر باری در انتظارتون باشه


سلام زهرا...ممنونم...تو خوبی؟بهتر شدی؟
مرسی عزیزم...همچنین...خونه تکونی نگو که هر کاری میکنم تموم شدنی نیست...
متشکرم زن عموجون...آره خیلی قشنگ و شیرینه.
ممنون عزیزم...همچنین شما خانومی.
مرررررررررررررررررسی زهراجون...پیشاپیش عید شما هم مبارک...انشالله...همچنین برای شما.
آجی مهدیه
24 اسفند 91 12:40
ایییییییییییییییییییییییش بهت مامی محمد
هر کاری کردم عکسای بازیت باز نشد



حالا اییییییییییییش...بد کردم یه بازی بهت یاد دادم؟
حتما مشکل از سیستمت بوده وگرنه تا حالا برای کسی مشکلی پیش نیومد...دوباره سعی کن...تو میتونی...
آجی مهدیه
24 اسفند 91 12:41
واااااااای خدایی بازی با حالی میشه ها
رفتم تووو نخش


آره والله...این بازی کوچیک و بزرگ نمیشناسه...همه رو مجبور به بازی میکنه...هیچی بیچاره شدیم...مهدیه جون رفت تو نخ این بازی...خدا به همه رحم کنه...
زهرا(✿◠‿◠)
27 اسفند 91 12:19
اوا....
این پستِ کجا بود ندیده بودمش!!!!!
چه جالب بود!!!
مام قدیما این بازی و می کردیم!
خیلی هیجان برانگیزه!!!



واقعا...خیییییییییییییییییلی هیجان انگیز و شاده..