نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

شروعی دوباره در سال 92

1392/1/23 4:32
نویسنده : مامان محمد
1,420 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی محمدم. . .

خزان که مال ما شد ، بهار مال شما

صاف و ساده بگویم ، سلام حال شما !؟

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

سلام دوستای نازنینم...خوبید؟خوشید؟سال نوتون مبارک...صد سال به این سالها...انشالله همتون سال خوبی رو شروع کرده باشین...سالی پر از شادی و خنده...پر از برکتهای الهی...پر از عشق و صمیمیتهای پاک و نورانی...دلم خیلی براتون تنگ شده...نمیدونید چه بال بالی میزدم تا یه فرصتی گیر بیارمو زودی بیام پیشتون...الانم خیلی خوشحالم که تونستم شروعی دوباره داشته باشم تو خونه دل پسرم با کلللللی نگفتنیهایی که قراره یکی یکی براتون اینجا بگم...مخصوصا برای تو،محمدم که عزیزتر از جانمی...الهی من دورت بگردم مامان...

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

محمدم،داشتم به این قضیه فکر میکردم که تو چقققققققققققققققدر بزرگ شدی...فقط یه سال بزرگتر شدی ولی کارات و رفتارات چیز دیگه ای رو نشون میده...یه شمه شم اینه که نزدیک سال تحویل وقتی منو داداشی رفتیم تا برای خودمون و مامان بزرگ(مامان بابایی)سال رو نو کنیم تو گفتی اِللللللللللللللللللللللللا و بِلللللللللللللللللللا منم میخوام با شما بیام،آخه من بزرگ شدم،بیا قدِمونو اندازه بگیریم،حالا تو اون گیرودار و نزدیک سال تحویل که فقط لحظاتی به سال مونده بود تو داشتی قدتو با ما اندازه میگرفتی که چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟(من میخوام با شما بیام)ما هم چاره ای جز قبول شما نداشتیم و 3 تایی(منو تو داداشی)رفتیم برای شروع سال جدید...

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

ای خدا،تو رو شکر میکنم که به من این لطفو داشتی تا یه سال دیگه از سالهای عمرمو پیش عزیزای دلم باشم تا بتونم لحظه لحظه ی بزرگ شدنشون و صد البته خنده هاشونو ببینم...از اینکه این افتخار رو داشتم تا یه سال دیگه در کنار همه هستیَم(همسرم)باشم تا شیرینترین روزهای زندگیمو در کنارش بگذرونم...تا بتونم تمام خاطرات این 366 روزمو تو دفتر خاطراتم که همون دل پر از عشقمه رو همراه با همسر مهربونم به ثبت برسونم...امیدوارم امسال هم بتونم این افتخار رو داشته باشم با یاری تو ای خداجونم...

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

حالا من بقیه مطالب رو همراه با عکس تو ادامه مطلب برای شما دوستان میزارم،فقط از دستش ندیناااااااااااااااااااااااااا...بدددددددویین...بددددددددویین...تا دیر نشده...   

این سفره هفت سین امسال ماست که من 1 هفته وقتمو برای تدارک چیدن این سفره گذاشتم...هر چه که در توان داشتم گذاشتم... 

سفره هفت سین

اینجا صبح قبل سال تحویله که من صبح زود این سفره رو چیدم و محمد تو این عکس داره یواشکی دست تو کاسه سنجد میکنه...نمیدونید چقدر از این سنجد خوشش اومده بود...وقتی فهمید خوردنیه هر مهمونی که میومد خونمون یکی از این سنجدا به مهمونا تعارف میکرد و به زور به خوردشون میداد...

سفره هفت سین همراه با گل من

نمیدونید چقدر از این سفره خوشش اومده بود،مدام میومد و نِگاش میکرد مخصوصا ماهی سفره رو که خییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستش داشت...

الهی قربون اون چشای خوشگلت عزیزم

اینجا هم که دیگه سال تحویل شد و منم تا به واحدمون برگشتیم بلافاصله از محمد عکس گرفتم...نمیدونید چقققققققققققققققققدر تو این لباس خوردنی شده بود...راستی این لباسم مال بچگیای مهدی جونمه که چون نو مونده بود نگهش داشتم...قسمت این وروجک شد...

به به،شازده کوچولوی من

اینم تخم مرغاییه که منو محمد شب قبل سال با هم رنگش کردیم...نمیدونید محمد با چه ذوقی اینا رو رنگ میکرد...تخم مرغای ردیف اول و دوم سمت راست محمد رنگ کرد...

تخم مرغهای رنگ شده سفره هفت سین

اینم شمع سفرمونه که من با دیدنش تو بازار اونقدر به وجد اومدم که برای سُفرمون تهیه ش کردم...خییییییییییییییییییییییییییییلی نازه...من خیییییییییییییییییییییییییییییییلی ازش خوشم اومده...

اینم یه مار خوشگل برای سفرمون

اینم یه نمای دیگه از سفرمونه که از روز 8 عید روی میز کنار مبلمون چیدمش...کوچولو و قشنگ...

یه نمای دیگه از سفره هفت سین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

پرپرواز
23 فروردین 92 7:25
سلام مامان خوب محمد آقا
وب زیبا و قشنگی دارید.
من یک وبلاگ ساختم در مورد شیوه ی درست تربیت دینی فرزندان.خوشحال میشم سری بزنید و نظر بدید . اگه خوشتون اومد لینگم کنید.


علیک سلام
نظر لطف شماست...
چقدر خوب...حتما میام پیشتون و نظر هم براتون میزارم...چشم حتما.
محدثه
24 فروردین 92 9:29
سلام سلام، عیدتون مبارکـــــــــــــــــــــــ . هرچند که تا حالا صدها بار بهم تبریک گفتیم
هر دو سفره عیدتون قشنگ شده بود مخصوصا اونی که کنار مبل گذاشته بودی
انشااله امسال سال پربرکتی براتون باشه
دوستتوندارم یه عالمه


علیک سلام...مرسی محدثه جونم...عید شما هم مبارک..
آره عزیزم صد ها بار که خوبه،هزاران هزار بار به هم گفتیم...
واااااااااااااقعا؟نگات قشنگه عزیز دلم...آره منم از اون سفره خوشم اومد...انشالله سال بعد همونجا میزارمش،البته اگه عمری باقی بمونه...
مرسی از دعای خیییییییییییییییییییییییییلی قشنگت...انشالله...انشالله برای شما هم همینطور باشه خانمی...
اییییییییییییییی جانم...مام دوست داریم خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی زیاد...
پرپرواز
24 فروردین 92 14:20
سلام وممنون دوست خوبم انشاالله بتونیم مامانای خوبی باشیم.
خیر پسر نازتون را ببینید.


علیک سلام مامان مهربون...انشالله
ممنونم ازت عزیزم.
مامان محمدرضا
25 فروردین 92 17:03
سلام . پسرم به همراه دختر دايي هاي دو قلوش تو جشنواره آتليه سها شرکت کرده اگه ميشه به وبمون و يا به آدرس زير بياين و بهشون راي با امتياز 5 رو بديد ممنون ميشم.مرسي سيد محمدرضا غفاري و سارا و ثنا زنگيان http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=6
زهرا(✿◠‿◠)
26 فروردین 92 8:22
سلام به روی ماهت فرشته جون!
ان شاللا که سال خوبی داشته باشین!



علیک سلام زهرای نازنینم
مرسی خانمی...و همچنین.
زهرا(✿◠‿◠)
26 فروردین 92 8:24
به به!
چه سفره ی قشنگی...
ماشاللا به فرشته ی با سلیقه م!
کلللی خندیدم از دست کار محمد!!!!که یواشکی دست کرده توو ظرف سنجدا!!!


واقعا؟چشمات قشنگ می بینه زهراجون.
نظر لطفته عزیزم.
خنده هم داره کارش...نمیدونی چقدر این کارشو تکرار کرده...به حرف منم اصلا توجهی نداشت..
زهرا(✿◠‿◠)
26 فروردین 92 8:25
واااااای!
چه محمد خوش تیپـــّــی.....
ماشاللا
چه تخم مرغ های خوشگل شده ای!!!!
کارت عالیه محمد جونم!


واااااااااااااای
مرسی خاله جون جونی...خوش تیپّـــــــــــــــی از خودتونه...
واقعا خاله جون؟چشات خوشگل می بینه خاله جون..
خاله جون دیگه شرمنده ام نکن...قابل شما رو نداره..
زهرا(✿◠‿◠)
26 فروردین 92 8:27
آره راس میگی...
چه شمع خوشگلیه!!!
بامززززه س!
*******************
عکس آخریه هم خیلی با مزززه ست!
چقد سبزه هه رشد کرده توو 8 روز!!!


تو هم همین حسو داری زهرا؟من که خیییییییییییییلی ازش خوشم اومده...خیلی دوسش دارم.
آره،من وقتی سفره رو کنار مبل گذاشتم خودم خوشم اومد...کلللللللللللللللللی عکس گرفتم...
آره عزیزم...بس که بهش آب دادم زیادی رشد کرده...
زهرا(✿◠‿◠)
26 فروردین 92 8:27
آرزوی بهترین ها رو براتون دارم....


مرسی ازت زهرا جون...منم همین آرزو رو برای تک تکتون دارم عزیزم...
آجی مهدیه
27 فروردین 92 10:29
وااااااااااااااااااای محمدم خاله به قربونت
ماشالله به جونت عزیزم که انقدر آقا شدی




واااااااااااااااااااااای آجی مهدیه خدانکنه.
مرسی خاله جون...چیکار کنیم دیگه ه ه ه ه ه...بالاخره آقا شدم..
آجی مهدیه
27 فروردین 92 10:29
اووووووووووووووووووف مامی محمد هنرمند
سفره ت خیلی ناناز شده
ایشالله مثل سبزه ش زندگیتون سبز باشه
مثل آبش زلال
مثل من شیرین


اووووووووووووووووووووووف واقعا راست میگی؟
نانازی از خودته مهدیه...چشمات ناناز میبینه.
مرسی مهدیه جون.
صد البته مثل تو شیرین...
آجی مهدیه
27 فروردین 92 10:30
رمز رو برات خصوصی میکنم


مرسی رمز..
مامانی درسا
28 فروردین 92 3:20
عزیزم همه چی عالی عچب سفره ی خوشگلی چیدی ......راست میگی دوست من یکسال به عمرشون اضافه میشه ولی انگاری چند سال بزرگتر شدن یه وقتایی دلم میگیره ....... اما امیدوارم همیشه تن همشون سالم باشه ...... همیشه خوش باشین عزیزم


واقعا قشنگ شده؟مرسی از تعریفت عزیزم.
آره،منم همینطور...انشالله عزیزم.
ممنونم خانمی.
مامان سيد محمد سپهر
28 فروردین 92 8:14
سلام مي دونين جناب سروان من چه كيفي مي كنه وقتي اين جمله را مي شنوه.....به روزيم .......


الان میام پیشتون...
ღ باران ღ
29 فروردین 92 21:57
سلام عزیزم..ما قبلا عید را بهم تبریک گفتیم..منم خدمت رسیدم.ولی ممنونم..خوبید شما؟محد گلت خوبه؟


سلام بارانم...میدونم عزیزم...بس که دوستت دارم دوباره تبریک گفتم عزیزم.
ممنونم به لطف شما...محمد خوبه..متشکرم.
ღ باران ღ
29 فروردین 92 21:58
ای جانمممممممممم..مامان فرشته خوش سلیقه..ان شالل سال خو و پر برکتی داشته باشید...


ممنونم باران جونم...خوش سلیقه ای از خودته...مرسی از دعای قشنگت...منم هم برای تو و برای همه.
ღ باران ღ
29 فروردین 92 21:59
اقا داماد را نگاههههه.... جانم فرشته گلی..اهنگ وبت را به نام خودت گذاشتی.


محمد خیلی عجله داشت من که خیییییییییییییییییییلی عجولتر از محمد بودم...من عاااااااااااااااااشق این آهنگم...خییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستش دارم.
ღ باران ღ
30 فروردین 92 10:57
سلام
فرشته جانم...من دیشب امدم وبت...دوباره هم می نویسم.نمی دانم ایا تایید نشده..یا خودت هنوز تایید نکردی...
خصوصی برات می ذارم...


علیک سلام باران جونم
جان دلم...مرسی که دوباره اومدی و نوشتی خانمی...تازه تاییدش کردم باران جون...ببخشید عزیزم...ممنونم از خصوصیت.
مامان سيد محمد سپهر
1 اردیبهشت 92 8:32
ممنون خاله اميدوارم شما هم گل پسرا را در لباسي كه دوست دارين بپوشن ببينين


خواهش میکنم عزیزم...مرسی زهره جون با دعای قشنگت...ایشالله.
زهرا(✿◠‿◠)
3 اردیبهشت 92 7:49



قالبهای کودکانه کودک من برای کودک شمــــــا
21 اردیبهشت 92 6:52
سلام مامانی
اگه کارای مادام رو ببینید بی شک ظرافت و زیبایی رو توی همه کارها حس میکنید..
شما میتونید الان قالبهای کار شده ای برای بیشتر از 30 کوچولوی دیگه که ساختم رو ببینید
و به این فکر بیفتید که میتونید با عکسهای کوچولوتون چه کلبه قشنگی داشته باشین....
کار با عشق بر دل هر کسی میشینه....
عشق کوچولوی شما هم دعوته


مرسی عزیزم...حتما میام پیشتون.