نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

میشه از بازیای قدیم هم برای سرگرم شدن استفاده کرد

1392/6/6 17:24
نویسنده : مامان محمد
1,459 بازدید
اشتراک گذاری

 شکلکهای جالب آروین

بازی      بازی      بازی

     آخجون بازی   

 

از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.

love heart 02تو یکی از روزای گرم ماه مبارک رمضان بود که من ظهر از کلاس خیاطی به خونه اومدم که دیدم محمد بدو بدو اومد پیشمو گفت: مامانــــــــــــــــــــــی برام یه بادبادک درست میکنـــــــــــــــــــــــــــــی؟ من که تازه از راه رسیده بودم و باید ناهار درست میکردم،با دیدن این صحنه یعنی خواهشهای پی در پی محمد برای درست کردن بادبادک بلافاصله یاد روزای بچگی خودم افتادم که چطور با خواهرای از گل بهترم بادبادک درست میکردیم و باهاش بازی میکردیم،به همین خاطر به محمد قول دادم بعد از خوردن ناهار حتما براش درست میکنم،بماند که تو این فاصله چقــــــــــــــــــــدر محمد برای بادبادک بی تابی میکرد.منم بعد از خوردن ناهار برای ساختن خاطرات دوران بچگیم دست به کار شدم.love heart 02

love couple 04love couple 04love couple 04love couple 04love couple 04

 

برای دیدن مابقی ماجرا به همراه مدرک،لطفا ادامه مطلب:

 اینا کاغذای رنگی و روغنی هستن که من همه رو به یک اندازه قیچی کردم تا بتونم برای بادبادک دم و گوشواره درست کنم.

بادبادک

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

بادبادک 2

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

بادبادک 3

اییییییییییییییییییییییی جانم...وروجک من

از این عکس به بعد،دیگه بادبادک آماده شده بود و محمد از خوشحالی روی پاهاش بند نبود...منم با دیدن خوشحالی و خنده هاش میخندیدم و یاد دوران بچگی خودم می افتادم...

بعد از اینکه من بادبادکو درست کردم محمد گفت که:مامانی حالا بادبادکو ببر تو آسمون تا اون بالا بالاها تاب بخوره،منم بهش گفتم که: عزیزم نمیشه...چون خونمون ،آپارتمانیه و فضا برای این کار نداریم...اونم در جواب من گفت: خوب از پنجره پذیرایی به بیرون بفرستیم...منم خنده م گرفتو گفتم: بادبادکو باید تو یه جایی به هوا بفرستی که هیچ خونه ای دورو اطرافش نباشه تا بتونه تو هوا بمونه...اونم سریع قبول کردو توی خونه باهاش بازی کرد..

الهی من دورت بگردم مامان

قورررررررررررررررررررررربون اون ژستت عزیزکم

مربای مننننننننن

ههههههههههههههههههه...اینم از خوشحالی زیادش...توروخخخخخخخخدا قیافشو...

فدااااااااااااااااااااای خنده مصنوعیت جییییییییییییییییگر

اینجام دیگه مشغول بازی شد و اصلا حواسش به من نبود...منم از این فرصت استفاده کردم و ازش عکس گرفتم.

بازی با بادبادک

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

اییییییییییییییییییی جانم

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

قورررررررررررررررربون عشق خودم

ممنونم که با نگاه قشنگتون مارو همراهی کردین

love 02دوستتون داریم خییییییییییییییییییییییییلی زیاد.love 02

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

ღبارانღ
8 شهریور 92 20:53
سلام ...
خوبی گلم؟
محمدت خوبه؟
من خیلی این کار را دوست دارم...البته من کلا کادرستی دوست دارم ولی بادبادک یه حس خیلی خوبی بهم می ده.... ممنون که این حس را دوباره زنده کردی عزیزم...



سلام بارانم
به مرحمت شما
ممنونم اونم خوبه,دست بوس شماست
واقعاااااااااا???من عاششششششق اينجور كارام...چقدر خوب,دقيقا منم با كاردستى بادبادك حس خيلى خوبى دارم.
خواهش ميكنم...قابلى نداشت باران جون
ღبارانღ
8 شهریور 92 20:54
ان شالله همیشه لبخند روی لبهاش و شادی توی دلش باشه....
فرشته جونم خصوصی را ببین...


مرسى عزيز دلم...انشالله توى دل همه..
چشششششششم خانومى
مهرنوش مامان مهزیار
9 شهریور 92 11:35
مامانی عالی بود خسته نباشی


ممنونم مهربونم
مامانی درسا
11 شهریور 92 2:45
ای جون مامانی خیلی خوش ذوقید ها ...... منو بردین تو عالم کودکی ...... بادبادک بازی یه حس بی وزنی آرامش به آدم میده ....... انگاری رها میشی از دنیا و گرفتاری هاش ....... خوش بخال محمد جون ......بزن دس قشنگه رو به افتخار مامانی


قربونت برم عزيزم...واقعااااااااا?
آره همينطوره كه ميگى...يه حس بى وزنى آرامش...منم كه دنبال آرامشم...
دقيييييييقا...فداى محبتت خانومى
وااااااااى مرررررررسى مامانى درسا...شرمنده م نكن عزيزم
زهرا(✿◠‿◠)
12 شهریور 92 16:30
سلام فرشته ی باذوقم...
خوبی؟
بادبادکت خیلی قشنگ شده ها!
آفرین!
محمد نازم و ببوس


سلام زهراى نازنينم
به مرحمت شما...شما چطورين?
واقعااااااااا?نظر لطفته...چشمات قشنگ ميبينه نازنينم
مررررررررررررررررررررسى عزيزم
چچچچچشم حتما...تو هم محمد صادق خوشمزه رو ببوس.
محدثه
13 شهریور 92 7:57
سلاااااااااااااااام، وای من اینبار چقدر دیر اومدم!!!! آها یادم اومد آخه مسافرت بودم
محمد، به مامانت افتخار کن پسری. ببین چه حوصله ای واست به خرج میده با اون همه خستگی !!!
چه بلدی ها من عمرا نمی تونم ازین کارا کنم خانم هنرمند
دوستتون دارم


عليك سلااااااااااااااام...خوب سفر مشهد بودى ديگه عزيزم
خدارو شكر كه يادت اومده...هنو سنى ازت نگذشته محدثه آلزايمر گرفتى خداى نكرده?
هيييييييييى واى من...خواهر جون چطورى بهش افتخار كنم...بلد نيستم خوب...من فقط ميتونم به مامانيم بگم كهههههه: خييييييييلى دوست دارم مامانى...
چيكار كنيم ديگههههههه...من اينيم ديگه...باوء كن محدثه من وقتى بچه بودم خييييييلى از اين بادبادكا درست ميكردم اونم بزرگشو...يادش بخير
عزيييييييييييزم...هنرمندى از خودته...مام دوستت داريم...تازه شم هلاكتم هستيم.
مامان سيد محمد سپهر
26 شهریور 92 9:41
سلام گلم شرمنده...با تاخير فراوان تولد گل پسري مبارك......تولد امام رضا هم مبارك....به روزيم


سلام زهره جون...دشمنت شرمنده باشه...ممنونم خانومى...و همچنين...چششششششم حتتتتما ميام عزيزم
زهرا(✿◠‿◠)
29 شهریور 92 15:42





مامان سيد محمد سپهر
31 شهریور 92 8:28
سلام خانومي خبري از شما نيست خبري از محمد و گل پسرتان نيست؟بابا دلمان تنگ شد


سلام نازنينم...چرا, الان ميام پيشت
دل ما هم براتون تنگ شده.
مامان سيد محمد سپهر
1 مهر 92 10:50
سلام ماماني مهربون ..خوبين..محمد خوبه....ممنون كه به ما سرزدين و مثل هميشه روحيه دادين......بيا ادامه پست ديروز را بخون...از روز اول كلاس ها هم چند تايي عكس گذاشتم..منتظرتم


عليك سلام زهره جون...به مرحمت شما...الحمدالله,دست بوس شماست...خواهش ميكنم خانومى...كار دله ديگه...دلتنگشما شده بود...الان ميام...انشالله دانشگاه بره تاج سرت عزيزم.
مامان سيد محمد سپهر
1 مهر 92 12:32
ممنون عزيزم..ممنون از دعاي خيرت..راستي محمد پيش دبستاني نمي ره


خواهش میکنم عزیزم...چرا رفته پیش دبستانی
شبنم
3 مهر 92 1:00
سلام دوستان عزیزم این سایت تازه راه اندازی شده تا بتونید از عکس های فرزند عزیزتون با هزینه ای کم کلیپ داشته باشید هر سئوالی دارید در این بخش مطرح کنید در اولین فرصت پاسخ داده می شه http://babyclip.persianblog.ir/ همچنین طراحی تقویم سال 93 با عکس کودک دلبندتان انجام میشود ،از طرح های ما دیدن فرمائید بهترین هدیه برای عیدی دادن به اقوام نزدیک
مامانی درسا
23 مهر 92 3:02
وای خدا این پستت منو برد به دوران کودکی ..... اون بادبادک هوا کردنا وو گاهی هم نخش که میبرید ... اینقده گریه میکردم .....دستت درد نکنه عزیزم محمدو ببوس


واقعا عزيزم...خدارو شكر كه باعث خوشحاليت شده عزيزم...الهيييييييى...واقعناااااا گريه كردنامون بعد پاره شدن نخ بادبادك..
خواهش مى كنم خانومى...چشم مهربونم.
مامان سيد محمد سپهر
28 مهر 92 11:39
عزيزم سلام ..اگه تهران زندگي مي كنين فاميلي محمد جان را بگو شايد خدا خواست توي برنامه شركتش دادم..


فداى محبتت زهره جونم...ما مازندران زندگى ميكنيم عزيزم.