شب یلدا

باور به نور و روشنایی است،که شام تیره،از دل شب یلدا جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد.

یلدا مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری،سر مشق خوبی هایمان بوده اند و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند.

بلند ترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.

 امشب،میوه سر بسته حرفهایمان را روبروی هم می گذاریم تا طعم شیرین دوستی را به کام زمستانی روزگار بچشانیم...

 یلدا،تو که می آیی،بزرگتر های شاید فراموش شده،دوباره به جوانتر های مهمان،به گرمی لبخند میزنند.

 یلدا،تو را دوست دارم،به اندازه همه ستاره هایی که در چشم هایت می درخشند،ای خواستنی ترین شب ها! طعم تو،به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتابی بهار،شیرین است.

 محفل آریایی تان طلایی،دلهایتان دریایی،شادیهایتان یلدایی،مبارک باد این شب اهورایی.

شب یلدای محمد و مهدی جون

درشب یلدا همه اعضای خانواده دور هم جمع می شن و گل میگن و گل می شنون و شادی ها شون رو بین همدیگه تقسیم می کنن و یک شب به یاد موندنی رو می گذرونن.

دیشب من و مهدی و محمد جونم به خونه عزیز آمنه رفتیم،محمد و مهدی جونم خیلی بهشون خوش گذشت مهدی و محمد با پسر دایی هاشون بازی کردن.محمد جونم اونقدر ذوق زده شده بود که اصلا به حرف من گوش نمی کرد،مدام اینور و اونور می دوید با پسر دایی هاش کشتی می گرفت خلاصه کلی تفریح کرد اما با گوش نکردن به حرف من کلی منو حرص داد چه میشه کرد بچه ان دیگه، و اما مهدی جونم، حال منو گرفت چون آخرای مهمونی پسرم حالش خوب نبود و فقط دراز کشیده بود و استراحت کرد تا حالش بهتر شه. خلاصه ما تو این شب عزیز،آجیل،میوه،چای و شیرینی و کلی تنقلات خوردیم و دور هم با هم گفتیم و خندیدیم. اتفاقات دوران بچگی هامون رو مرور کردیم و با یاد دوران کودکی مون این شب رو به اتمام رسوندیم. چه شب به یاد موندنی بود.

محمد وعلیرضا

از راست:محمد،ماهان،علیرضا