برف اومده...برف
سلام دوستای گلم،سلام ستاره های آسمون،حالتون چطوره،امیدوارم که همیشه و همه جا خوش و خرم باشید.
بررررررررررررف،برررررررررررررف،وااااااااااای خدای من برف اومده،چقدر خوشحالم که بالاخره شهرمون ساری بعد از 15 سال برف اومده،البته چند روز پیش هم برف اومد ولی خیلی نموند و رفت ولی این دفعه برفش موندگار بود و روی زمینو یه خورده سفید کرد،برای ما که بعد از این همه سال تو شهرمون برف نیومده این برف برای ما واقعا برف بود.
وقتی که برف میبارید من به نی نی ناز و مهدی جونم گفتم که بچچچچچچچه ها برف اومده بیاین ببینین،این دوتا پت و متا هم سریع اومدن لب پنجره و تا میتونستن یه دل سیر برف دیدن،وای خداجون چقدر بارش برف زیباست تو رو شکر میکنیم به خاطر این همه نعمت بیکرانت،محمدم از زمانی که برفو دیده خیلی خوشش اومده بود و مدام میگفت که مامانی بریم برف ببینیم؟مدام در اتاق رو باز میکرد و میگفت مامانی من میخوام برفو از بیرون ببینم،خوب بچه حق داشت چون برف رو باید از نزدیک دید نه از پشت پنجره،خلاصه این بارش برف تا 2 روز ادامه داشت و زمین شهر ساری رو سفید پوش کرد،البته خیلی دوام نداشت و بعد از 2 روز هوا آفتاب شد و برفا همه آب شدن،موقع آب شدن برف هم صدای آب خیلی دلنشین بود،من هم از شوهرم خواستم که صبح زود که به محل کارش میره برام از هوای برفی عکسهای زیبایی بگیره و همسر مهربونم این کار رو برام کرد.
این هم عکسی از نی نی ناز زمان دیدن برف
عزیزم دستت درد نکنه وااااااقعا زیبا بود.
این هم از داستان روزهای برفی ما