نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

محمد به سنگده میره

سلاااااااااااام        سلام به دوستای گلم     سلام به گلهای بهشت دوستای عزیز میخوام داستان سنگده رفتن محمد رو براتون تعریف کنم. پس خوب گوش کنین: سه شنبه هفته پیش چون تعطیلات داشتیم تصمیم گرفتیم که بریم به سنگده،یه جای خوش آب و هوا،یه جای سر سبز و قشنگ،جایی که واقعا دیدنی و بکره،برای همین غروب 3شنبه حرکت کردیم،محمدم چون مشکل بیماری حرکت(ماشین گرفتگی)داره،توی راه خیلی اذیت شد مدام حالش بد میشد و پشت هم نق میزد منم برای اینکه محمد رو از این حال و هوا در بیارم گاو و گوسفندایی که توی راه بودن رو بهش نشون میدادم تا سرگرم بشه،محمدم اونقده از دیدن گاو و گوسفند...
13 ارديبهشت 1391

برچسب عروسکی محمد

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوست جون جونیا،حالتون چطوره؟خوبین؟خوشین؟سلامتین؟امیدوارم که هر کجا هستین خوب و خوش و سلامت باشین. دوستای عزیز اسم این پست رو برچسب عروسکی محمد گذاشتم چون برای خودش داستانیه،خوب گوش کنین،داستان از این قراره:   روز جمعه هفته پیش من و بابا اسد و مامان بزرگ محمد می خواستیم بریم به مغازه پلاستیک فروشی،بعد از خوردن صبحانه محمد مشغول دیدن برنامه خودش شد و من هم از این فرصت استفاده کردم و سریع آماده شدم که بریم،محمد که منو با لباس بیرون دید گگگگگگگگگگگگفت:مامانی کجا میخوای بری؟منم میخوام بیام،بابا اسد زودتر از ما رفته بود تا ماشین رو روشن کنه ...
4 ارديبهشت 1391

شب خاطره انگیز محمد

سلااااااااااااااام سلاااااااااااااام دوستای خوبم،حال و احوال چطوره؟امیدوارم که حالتون خوب و احوالتون مساعد باشه. راستی دوباره برای محمد مهمون اومده اونم چه مهمونایی،مهمونای محمد عبارتند از: محمد رضاجون(پسر عموی محمد)،محمد مهدی و امیر رضا(پسر عمه های محمد)،آرشام کوچولو،امیر علی و پارسا یدونه،همه اینا همراه بابا و ماماناشون به خونه ما اومدن و مهمان عزیز ما شدن. عمو ها و عمه ها دوستتون داریییییییییییم روز چهار شنبه هفته پیش،صبح،محمد که از خواب بیدار شد بهش  گفتم که قراره خونمون مهمان بیاد،محمدم با خوشحالی زیاد گفت:مامانی کی می خواد بیاد؟منم بهش گفتم که:محمد رضا جون،محمد مهدی و امیرضا،آ...
4 ارديبهشت 1391

اولین پست سال نود و تبریک سال نهنگ

سلام دوستای خوب و مهربونم،خوبین؟خوشین؟سرحالین؟امیدوارم که همیشه خوب خوب خوب باشین،یک سال دیگه گذشت،یک سال پر از شادی و غم،سالی پر از خنده و گریه،سالی پر از خوشحالی و ناراحتی،سالی که خیلیها تازه به دنیا اومده بودن،خیلیهام تازه به مدرسه رفته بودن،خیلیهام تازه زندگی مشترکشونو شروع کرده بودن و خیلیهام بچه دار شده بودن،امیدوارم که در سال جدید همتون همیشه بخندین و شادی کنین،سال 90،سال نهنگ رو به همتون تبریک میگم و از خدای بزرگ میخوام که تو این سال،همتون به تمام خواسته های دلتون برسین و همینطور همیشه همیشه همیشه خنده رو لباتون باشه. الهی آمین دوست جون جونیا،ما روز 26 اسفند 90 به خونه جدیدمون نق...
3 ارديبهشت 1391

محمد له میشه

سلام سلام سلام سلامی چون بوی گل آشنایی،سلامی چون بوی گل بهار نارنج برای شما دوستای عزیزتر از جانم،حالتون خوبه؟امیدوارم که هر کجا و مشغول هر کاری که هستین خوب و خوش و سر حال باشین. الهی آمین من می خوام داستان له شدن محمد رو براتون تعریف کنم داستان از این قراره: یه روز که مثل همیشه مشغول کار خونه بودم محمدم منو صدا کرد، منم از توی آشپزخونه جوابشو دادم و محمدم در جواب من گگگگگگگگگگفت:مامانی له شدم،مامانی له شدم،منم که این حرفشو شنیدم بلافاصله دویدم به سمتش و با یه صحنه خییییییییلی جالب روبرو شدم،با اینکه قلبم داشت از تو دهنم در می اومد ولی خییلی از کار محمد خندیدم ،جوری که ریسه رفتم و ...
3 ارديبهشت 1391

خلاقیت جدید محمد

سلام به دوستای گلم،خوبید؟امیدوارم که همیشه همیشه خوب و خوش باشید. اسم این پست محمدم رو خلاقیت جدید محمد گذاشتم چون وااااااااقعا یه خلاقیت بود،یه روز که مثل همیشه صبح که از خواب ناز بیدار شدیم بعد از خوردن صبحانه ،من مشغول تدارک ناهار و مرتب کردن خونه بودم و نی نی ناز مشغول بازی با آجرش بود که مدام به من میگفت:مامانی،بیا برام یه چیزی درست کن،منم خیلی سرم گرم کارم بود گفتم که خودت درست کن،چون همش من براش با آجرش چیزی رو که میخواست درست میکردم ولی این دفعه نرفتم تا خودش درست کنه،طفلکی خیلی تلاش کرد اما من حرفم یکی بود،محمدم چون دید که واقعا التماسش کارساز نیست خودش دست به کار شد و یه دایناسور بچه و یه دایناسور ...
2 ارديبهشت 1391

محمد به آرایشگاه میره

سلام به دوستای گلم،خیلی دلم براتون تنگ شده بود،ببخشید از اینکه دیر به دیر پست میزارم،من(مامان فرشته)خیلی این روزا سرم شلوغ شده و نمیتونم زود به زود بیام پیشتون،به هر صورت خیلی دوستون دارم و واقعا دلم براتون خیلی خیلی خیلی تنگ میشه. امروز بالاخره تونستم بابا اسد(بابای محمد)رو راضی کنم که محمد رو ببریم به آرایشگاه تا بلکه سر نی نی ناز رو یکمی بگی نگی سبک کنیم و از اینی که هست خوشکل ترش کنیم،محمد چون خیلی وقت بود که آرایشگاه نرفته بود موهاش بلند شده بود و خودش از دست این موهای بلندش خسته شده بود و میگفت که:مامانی بریم پیش بابابزرگ پارسا(پارسا یدونه)موهامو کوتاه کنه؟می خوام خوشکل بشم،منم بهش میگفتم چچچچچچچچشم عزیزم،فقط ...
22 اسفند 1390

برف اومده...برف

  سلام دوستای گلم،سلام ستاره های آسمون،حالتون چطوره،امیدوارم که همیشه و همه جا خوش و خرم باشید. بررررررررررررف ،برررررررررررررف ،وااااااااااای خدای من برف اومده،چقدر خوشحالم که بالاخره شهرمون ساری بعد از 15 سال برف اومده ،البته چند روز پیش هم برف اومد ولی خیلی نموند و رفت ولی این دفعه برفش موندگار بود و روی زمینو یه خورده سفید کرد،برای ما که بعد از این همه سال تو شهرمون برف نیومده این برف برای ما واقعا برف بود. وقتی که برف میبارید من به نی نی ناز و مهدی جونم گفتم که بچچچچچچچه ها برف اومده بیاین ببینین،این دوتا پت و متا هم سریع اومدن لب پنجره و تا میتونستن یه ...
4 اسفند 1390

شعر های کودکانه

سلام دوست جون جونیا،خوبید؟امیدوارم که همیشه شاد و سر حال باشید،من یه چند تا شعر کودکانه برای شما گلهای بهشت تو این پست جدید میزارم که اگه بخونیدش یه چیزی به آموخته هاتون اضافه میشه ،امیدوارم که خوشتون بیاد. چاقو برای بازی نیست                         کبریت برای بازی نیست اتل متل نی نی کوچولو                     بعدش نی نی کبریت و دید       یه روز تو خونه تنها...
30 بهمن 1390

سفر سفر سفر

سلام عزیزای دل،چطورین؟خوبین؟ما که خیلی خوبیم،چونکه بعد از مدتها خونه نشینی بالاخره به یک سفر 2 روزه رفتیم،مکان سفرمون  پلاژ بهزیستی ساری،شهر خودمون بود. واااااااای خداجون چقدر عالی بود ما به این سفر واقعا نیاز داشتیم،چون بابا اسد(شوهرم) اصلا فرصت نمیکنه که ما رو به سفر ببره به این خاطر که ما در حال ساختن خونه هستیم و وقت فکر کردن به این جور مسائل رو نداریم ولی خدارو شکر که این موقعیت جور شد و رفتیم دریا.   بابا اسد هفته پیش به حاج عمو(عموی محمد)زنگ زد و ازش درخواست کرد که یک پلاژ برای ما جور کنه تا ما یه 2 روزی رو به اونجا بریم.حاج عمو هم که خیلی عموی خوبیه این زحمت رو برای ما کشید و...
24 بهمن 1390