نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

عاشورای حسینی

عاشورا        عا.شو.را.             چقدر این کلمه راحت به زبونمون میاد ولی وقتی یاد اتفاقات اون روز به روایت دیگران می افتم تازه متوجه میشم که چقققققدر گفتن این کلمه برای ما سنگینه...چون کاری که آقا امام حسین و 72 تن از یاران باوفایش تو اون روز کردن کاری بس سنگین بود. از خود گذشتن،ایثار و فداکاری این عزیزان وصف نشدنیست،برای همینه که هنوزم که هنوزه این دهه محرم و اساسا خود ماه محرم پابرجاست و هنوزم تو این روز اشکهای سینه سوزی برای لبان تشنه آقا و یارانش و گلوی بریده شده کودک شش ماهه(علی اصغر) ریخته میشه. ...
5 آذر 1391

تا حالا اینجوریشو دیده بودین؟

  سلام    سلام    سلام    به دوستای عزیز و مهربونم چطورید؟ خوبید انشالله؟ خدددددددااااااا رو شکر،امیدوارم که همیشه خوب و خوش و خرررررررم باشید. اول از همه اینکه،روز عید قربان رو به همه شما دوستای گلم تبریک میگم،میدونم که یکمی دیر شده ولی اشکالی نداره،ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست،دوم اینکه،روز سعید غدیر خم رو هم به شما عزیزان به خصوص سید و سیده های کوچولو و دوست داشتنی تبریک میگم،انشالله همتون این روز فرخنده رو با دلی پر از شادی سپری کنید، انشالله .  سلاااااااااااااااااااااااااااام به نازنین پسر،گل پسر،قند و عسل،خوبی مامان؟الهی م...
12 آبان 1391

محمد در جشن عقد دایی جونش

سلااااااااااااااااااااام دوستای خوب و مهربونم ما باز هم اومدیم با یه ماجرای دیگه که اگه دوست داشتین بدونین که این ماجرا چیه تا آخر این پست ما رو همراهی کنین. سلام عزیز دلم،سلام نفففففس من،صبحت به خیر و خوشی،عزیز دلم من اومدم تا یه ماجرای دیگه ای رو که تو روزهای قشنگ زندگیت اتفاق افتاده،توی این خونه قشنگ و نورانی دلت ثبتش کنم. حالا بریم سراغ اصل مطلب: محمدم،عزیز دلم،دایی جونت(دایی رحمان)از یه دختری از شهر تهران خوشش اومده و میخواد با این دختر رویاییش یه زندگی شیرینی رو آغاز کنه،بماند که ما برای خواستگاری و گرفتن جواب بععععععععععععله از عروس خانم چه مسافتهایی رو طی نکردیم ولی این همه ...
2 آبان 1391

عزیزم،برای شیطنت دست به چه کارهایی که نمیزنی

  سلام مروارید دلم،سلام نازنینم،خوبی عزیزم؟ظهرت به خیر. میدونی تو این پستت چی میخوام بزارم؟نمیدونی؟پس خوب دقت کن،ببین و گوش کن تا برات بگم. من چند روز پیش میخواستم نماز ظهر رو بخونم که محمد بر حسب علاقه ای که داره میخواست بیاد تو چادرم تا اونم مثلا نماز بخونه اونم تو چادر من،منم چون اینطوری برام سخت بود بهش قول دادم که وقتی نمازم تموم شد حتما بهش اجازه میدم که بیاد تو چادرم و نمازش رو بخونه اونم با کمال میل قبول کرد،وقتی که من نمازم تموم شد اونم بدون معطططططلی و بددددددو بدددددددو اومد تو چادر و مشغول خوندن نماز شد،علاوه بر خودش من هم باید به دستور عالیجناب دوباره نماز...
16 مهر 1391

یک روز قشنگ از روزهای پاییزی برای محمد

  سلااااااااااااااااااااااام،سلام دوستای گلم،خوبید شما؟وااااااای چققققققققققققدر دلم براتون تنگ شده بود،خوشحالم که دوباره اومدم به خونه دل گرم و با محبت پسرم تا بتونم یه خاطره خوب و شیرین دیگه ای از خاطرات زندگی محمدم رو توش ثبت کنم،دوستای نازنینم خیییییییییلی دوستتون دارم. سلام مامانی،سلام محمد جان،جون دلمی،عمرمی،نفسمی،عزیزمی. خوبی نازنینم؟پسر گلم ببخشید که یه غیبت طولانی داشتم و نتونستم بیام به بهترین جایی که شادترین و زیباترین روزهای عمرت توش ثبت میشه،سعی میکنم که زود به زود بیام و این خونه نورانی رو با خاطرات قشنگت نورانی تر کنم عزیز دلم. بعد از یک غیبت طولانی به خاطر اتمام شارژ این...
10 مهر 1391

عکسهایی از محمد

  سلام عزیز دلم،صبحت به خیر نازنینم،می خوام چند تا عکس از کارها و شیطنتاتو برات بزارم تا وقتی که بزرگ شدی و این عکسا رو دیدی یادت بیاد که چه کارهایی که تو بچگیت نکردی. سلام دوستای گلم ،خوبید شما؟الهی که همیشه خوب و خوش و سلامت باشید،دلم برای تک تک شما دوستای نازنینم خیییییییییییییییلی تنگ شده بود، سرم خیلی شلوغه و وقت کم میارم که بیام نت و مطلب جدید بزارم،باری به هر جهت،تو این پست جدید میخوام چند تا عکس محمد رو بزارم با کارهای عجیب و غریبی که تا به حال انجام داده،امیدوارم که خوشتون بیاد. برای دیدن عکسای محمد شیطون و بلا حتتتتتتتتتتما برید به ادامه مطلب:        ...
20 شهريور 1391

رفتن محمد به مشهد و زیارت آقا امام رضا

سلام به دوستای گلم،خوبید شما؟خدا رو شکر. سلام عزیز دلم،سلام نازنینم،الهی من دورت بگردم،وقتی که فهمیدی میخوایم بریم به مشهد،سوال کردنات شروع شد که:مامانی مشهد کجاست؟برای چی میریم مشهد؟اونجا پارکم داره؟اسباب بازی هم داره؟ به تمام سوالاتت جواب دادم و بعد از اتمام همه اینا با شوق و ذوق بالا و پایین میپریدی که: آخجووووووووووووون میخوایم بریم مشد(مشهد)،البته اینم فهمیدی که اساسا چرا مشهد میریم چرا یه شهر دیگه نمیریم. ما چهارشنبه هفته پیش بعد از خوندن نماز ظهر عازم مشهد شدیم،امسال همسفرای زیادی داشتیم،مامان بزرگ محمد(مامان بابایی)هم با ما اومد،راه خیلی طولانی بود برای همین به محمد گفتم که ...
2 شهريور 1391

تولد محمد عزیزم

  سلااااااااااااااااااااااااام،سلااااااااااااااااااااااام،سلام به دوستای نازنینم وااااااااااااااااااااااای خدای من چقدر خوب،من دوباره برگشتم. راه رو اشتباه نیومده باشم؟ نه درست اومدم،آره درست اومدم،خدای من چقققققققققققققققققققققدر خوشحالم به خاطر این لطفی که به من کردی. نمیدونم که بده یا خوبه این وابستگی به خونه دل پسرم و به شما دوستای گلم،هر چی که هست خیییییییییییییییلی لذذذذذذت بخشه وقتی که اینجا هستم. پسرم،محمدم خیلی دوستت دارم،دوستای گلم شما رو هم خیلی دوست دارم به خاطر حضورتون تو وبلاگ پسرم و نظرای قشنگ و دلنشینتون.   اول از همه یه تشکر ویییییییییییییی...
17 مرداد 1391

12 مرداد ، روز شیرین

سلام به دوستان عزیز محمد جون و فرشته جون اول از همه باید توضیح بدم که من کیم؟ من محدثه دخترعموی محمدجونم، فرشته جون مودمش خرابه و نمیتونه وارد اینترنت بشه و چون امروز روز مهمیه من اومدم و خبرش رو بهتون بدم تا روزی که مودمش درست شه و خودش مطلب بگذاره به امید اون روز... . . . فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت!  فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت!    فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوت!   تولد تولد تولدت مبارک &nbs...
12 مرداد 1391